آشیانه ی عشق

آنچه که یک دوست بر ما نوشت : بدترین کار این است وارد رابطه ای میشوی و به عمد کسی را وابسته خودت میکنی، برایش از آینده حرف میزنی و روزهای خوب و خوش را ترسیم میکنی زمان میگذرد خوشحالی او خوشحالتر ولی یکهو که ماجرا گرم شد و آن طرف دوم ماجرا حسابی توی رابطه غرق شد، یادت می افتد  بودن توی رابطه هزارو یک مسئولیت دارد، هزارو یک تعهد دارد، ترس می افتد توی جانت لابد که یکهو از یک جائی سرد میشوی و به آن نفر دوم که شبیه ماهی توی ماهیتابه دارد جلز و ولز میکند هم یک کلمه نمی گویی چه مرگت است، تماسها را درست جواب نمیدهی، پیامها را بی پاسخ میگذاری، فکر میکنی آن نفر دوم هم مثل خودت یکهو میفهمد تو چه آدم بزدل و ترسویی (شاید هم هوسران) هستی و اصلن عین خیالش نیست و میرود سراغ نفر دیگر و آینده دیگری که برایش ترسیم شود، ولی آن نفر دوم شده است گاه شب و روز خواب نداشته است که بفهمد تو چه مرگت است، بیمار شده است، افسرده شده است، پیغام پشت پیغام میرود و می آید ولی خب شما چپیده ای توی پیله ات و به گمانت داری کار درستی میکنی و زمان هم همه چیز را حل خواهد کرد! نه عزیز من آن نفر دوم ( که در بیشتر مواقع آشیانه ی عشق...

ارمغان از شنبه تا شنبه : سالیان سال است و بیش تر از یکدهه که توفیق هشت تا ده شبانه روز ماندن مستمر در شهر و دیار پر از خاطره ی دو دهه اولیه زندگی ام را تجربه نکرده بودم ؛ ورودم در اول ظهرروز جمعه 5/9/1395 و بنوعی خوش اقبالی ام و بدنبال آن اوایل هفته تا اوسط هفته می رفت که همه چیز را به خوشی و خرمی به پایان رساند که : ندا سر رسید ...   و من مشغول تهیه و تنظیم برای مجلس بدرقه اش : انا لله و انا الیه راجعون امروز پنج شنبه11/09/95 در مجلس ترحیم، دختری که نامش را سمیه از بدو تولد یا اندکی پیش تر از آن گرفته بودند، گرد هم آمده ایم. او خیلی زود، به یک اتفاق، به زندگی نباتی روی آورد و پس از چهار سال، دست و پنجه نرم کردن در کنار پدری که: مطمئن است اوضاع مخالف و گاهی خستگی ناپذیر زندگی هم، خیر است، لذا بی محابا در آزردگی های دلبندش، سهیم شد و آنچنان احساس مسئولیت در زندگی خانوادگی اش، کارساز نمود که تمام وضعیت های ناهماهنگ طبیعی زندگی خانوادگی را در درون خود به جستجو نشست. تا که لبخند دخترش را در دنیای نباتی اش به تفسیر " اشک و دنیایی از غم ما را به تفسیر می کشد و جمع نقیضی آشیانه ی عشق...

 ش ، مثل شنبه

 

قصه این بود که
شنبه به هوای دلتنگی
چنان خسته و دردمند
دیدم خود را
ز گنج سالن خواجه نصیر دانشگاه
که
ز سرود مرز و بوم ایران
به قیام ایستادم ز
آغازین جشن امامت
آن خورشید مهربانی

آشیانه ی عشق...

پیش نویس :هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.تقدیم به همه ی آدمهای تاثیر گذار زندگی مان ارمغان شنبه 1395/9/27 ؛ 17 ربیع اول 1438 قمری زیباسالروز میلاد اسطوره اخلاق و مهربانی خجسته باد«ما یکی از نخستین خانواده‌هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.آن موقع من 9-8 ساله بودم.یادم می‌آید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشی‌اش به پهلوی قاب آویزان بود.من قدم به تلفن نمی‌رسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت می‌کرد با شیفتگی به حرف‌هایش گوش می‌کردم.بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفت‌انگیزی زندگی می‌کند به نام «اطلاعات لطفاً» ، که همه چیز را در مورد همه‌کس می‌داند.او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایه‌مان رفته بود.من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی می‌کردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند انگشتم را در دهانم می‌مکیدم و دور خانه راه می‌رفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد ب آشیانه ی عشق...

 عاشقانه های زندگیست ...پاییزی که لحظه های آخرش از تو میگذرد گرچه تو نخواهی بگذرد !به همین سادگی روشنایی « روز» ، کوتاه خواهد آمد ز خود تا به نقاشی نویسیم گذشت و بخشش روزراکه قرار است  ، ز شبشادی را بیآفریند بهرویش یا زایش « یلدا »ب . ن :امروز 30 آذر    روز « روشنایی » با  کوتاه آمدنش                                  بلندترین شب « تاریکی » سال را تقدیممان میکند تا                                                                        &n آشیانه ی عشق...

تمام شنبه ها « 4 دیماه 1395 »آره  ، ناگهان چه زود در آخر خط حضور دور هم فرا رسید ( 4 دیماه 1395 )ما رفتیم  ...تا مروری کنیم ز درس 1-  دکتر صابری « ریاضیات عالی مهندسی »ازسری فوریه « که فرمود استاد : ریاضیات مهندسی بدون آن هیچ است »بهتوابع زوج و مفرد تا تابع متناوب « گسترش فرد و زوج » ، معادله موج « ارتعاش»و از آنجا نگاهی به فرمول دالامبررسیم به مختصات i,j حل کنیم معادلات را با مشتقات نسبی « روش صریح »گمانم چهار مسئله از مسائل مطرح و حل شده در کلاسآید برای آزمون آن شیرین درس استاد « 25 دیماه »تا بماند یادگاری مثمروثمر برای 3 واحد درسی « ریاصیات عالی مهندسی »درروزمه تکمیلی تحصیلات ما خوش رنگ بنام بزرگ استاد ، دکتر هاشم صابری نجفی هرچند مشیت الهی نگهداشت او را در این واپسین روز کلاس درس به سوگواری که نوشت خانم دکتر مریم ناصری برای آن استاد عزیز [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...] آشیانه ی عشق...

آغاز سال 2017 میلادی خجسته سالروز میلاد حضرت مسیح (ع) خجسته باد   آغاز زندگی دنیوی پس از آفرینش آدم و حـــوا « انالله » (تعاملی بین خــدا "خود حقیقی" وشیطان"خود غیرحقیقی") !! ، را به شروع عشق و علاقه ی و پذیرش در خواست حــوا ازآدم !( یا بلعکس) بدانیم و اولین جنگ و مبارزه را :           جنگ و مبارزه ی هابیل و قابیل بر سر تصاحب همسر! به عشق مادی « آلوده به معنوی ! » برای ماندن !           و در ادامه آن رونــد تاریخ زندگی دنیوی بشر به جنگ های هابیلیان و قابیلیان  . . .            تا امروز ! و فردا !         و تـــا ،"نقطه ی زندگی !" مرگ !! « و انا الیه راجعون » ،که جز جاودانه زیستن نبود و نیست با یـک جمله               دو طرفه ی « خدا است عشق ! » ، « عشق خدا است ! » همانا :   &n آشیانه ی عشق...

دکتر شریعتی:من مدت‌هاست در تاریخ می‌گردم تا انسان‌هایی را که خوب مرده‌اند بیابم، و مردن‌هایی سخت زیبا و پرشکوه یافته‌ام. بی‌شک آنهایی که می‌دانند چگونه باید مرد، می‌دانسته‌اند که چگونه باید زیست آیت الله هاشمی رفسنجانی هم رفت  روحش شاد   ب . ن : دولت در دولت !!کمتر خواهید یافت مرحوم مغفور آیت الله هاشمی رفسنجانی فراتر از قانون در طول یاری از انقلاب اسلامی ایران دست به اقدامی خلاف قانون جاری کشور بزند . جریان دستگیری فائزه هاشمی دخترش ومهدی هاشمی پسرش محاکمه و زندانی شدن آنان و...اما دانشگاه آزاد اسلامی بعنوان یک پایگاه علمی و پژوهشی علی الرغم اطلاعیه دولت وقت جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اعلام سه روز عزای عمومی و فقط یک روز نعطیل عمومی ( سه شنبه 21/10/95 ،جهت تشیع جنازه ) ، خودش را با اطلاعیه ها ، پاورچین پاورچین رساند تا شنبه25/10/95 یعنی 5 روز تمام و این یعنی !!!!!!!!!!!!!!!! آشیانه ی عشق...

شنبه 25 دیماه 1395بر ما اینگونه نوشته شده بود که تا ظهر امروز شنبه 1395/10/25 دانشگاه بهونه ی این روز و شب های ما در پس تنهایی آشکار به امتحان ریاضیات عالی مهندسی دکتر صابری هم ، روی از ما برگرداند !!ولی به یک اتفاق « پیوستن زنده یاد مرحوم مغفور ، شادروان هاشمی رفسنجانی به عالم جاودانگی  » در نتیجه کنسل شدن دو امتحان ترم پایانی ما بهونه ی ما را همچنان تا هفته ی آتی زنده نگه داشته است.روزگار تنهایی خوبی  در کنار همه و همه ی امیال و آرزو و ... در بنا و ساختمانی که خود حدیث مفصلی داشته و دارد به شنبه و یکشنبه ها و گاه هم ، از پنج شنبه و جمعه ها به روشنایی خاصی در زیز پنجره و نشستن بر همه ی خاطرات زندگی و نفس کشیدن برای نفس  زدن در ساختمانی که هرگز در آن زندگی مون جریان نیافت !! بود .و اینک به بهانه ی رساله و پایان نامه تحصیلات تکمیلی :مطالعه و بررسی مدلهای ریاضی مدیریت منابع آب با شبیه سازی بارندگی استان گیلان Studying of   Mathematical models of Water resources management by simulation of   Rainfall  in  the  Guilan state بهونه خواهیم نقا آشیانه ی عشق...

علی الرغم اینکه در صدد بوده و هستم تا پنج شنبه و جمعه های خوبی را در دست نقاشی خود داشته باشم ولی بیاد ندارم کهپنج شنبه و جمعه ایی تازه ای  برایم به نقاشی ایستاده باشد!!! و یا بهترتر بنمائیم به نقاشی در آمده باشد ...اما خوب بیاد دارم ، این اواخر ( از پنج شنبه 1 مرداد ماه سال 1394 به بعد ) در خانه و کاشانه ی « خاطرات کهنه و شعرهای نو » نقاشی های هر چند کوتاه که شاید عنوانی بهتر از « شعرهای کوتاه نو پنج شنبه » نتوان نامیدش برجای گذاشته باشم ...( شنبه و یکشنبه ها هم که حال و هوای خودشو داشت ... مانده دوشنبه ها ، سه شنبه ها و چهارشنبه های هرهفته ...)بگمانم لذت بخش و قشنگ و زیبا خواهد بود که همه ی آن کامنت های پنج شنبه ها به یادگار قصه و داستان راستان کوتاه ، حک شده در خانه و کاشانه قفل شده ی افسانه ی  به یک کامنت در پس این پست « یاریم ده tale  » در آید . « صلاح کارخیش را خسروان دانند »ب . ن : مهربان ، سکوت تو سرمایه ی پنج شنبه هایم در آمده است ... پنج شنبه ات فرخنده باد آشیانه ی عشق...